مرتضی فیض آبادی

اخبار از همه جا

 

 ی عمو دارم الان سی سالشه
خدا اینو ساخه بود واس دعوا
سال 85 ی نفرو زده بود
بعد یارو با هشت نفر اومده بودن اینو لتوپار کردن
سه ماه بیهوش بود
چهار دفه مرد باز برگشت
اخرشم ب شکل معجزه اسا با 1074 تا بخیه رو و داخل بدنش زنده موند
سال 89 تصادف کرد ضربه مغذی شد
چار ماه بیهوش بود
وقتی نمرد همه تو کفش موندن
الان بچه دومش به دنیا اومده
اینم عمو ما.

***********************************

جمعه رفتیم خونه مادر خانمم دیدم خواهر خانمم تا ساعت 12 خابه بعد که پا شده بهش میگم برو یه چایی بریز بخوریم میگه دارم از خستگی میمیرم!!!!!!!
فک کنم داشته تو خواب کوه میکنده!!!!!!!
خداوکیلی اینم فک و فامیله که ما داریم؟!!!

***********************************

من نرم افزار کامپیوتر میخونم(البته فکر نکنید اینو گفتم که یعنی منم دانشجوم)مجبورم به خاطر برنامه نویسی و کارهای دیگه و اینترنت زیاد پشت کامپیوتر باشم تو خونه راه انداخته بودن که من معتاد اینترنتی ام کم کم شدم معتاد خالی الانم دارن میگن تزریقی فکر کنم به زودی بفرستنم کمپ های تر ک اعتیاد!!! فک فامیله ما داریم. والا به غران. البته خودم هم شک شردم به خودم آخه اینژوری حرف میژنم

***********************************

دوستم یه مدتی هی اسرار داشت لپ تاپشو بیاره خونمون,منم خیلی سرم شلوغ بود هی رد می کردم,یه روزی ازش پرسیدم می خوای بیای چی کار کنم با لپ تاپت؟گفت:می خوام برام اینترنتشو وصل کنی بعد می رم.
من:((.))
یه ساعت بهش توضیح دادم که چند نوع اینترنت وجود داره مثلا من با وایرلس وصل میشم,اونم باید هر چند وقت یک بار پول بدی نمی شه که کامپیوترو کاریش کنی که خودش به اینترنت رایگان وصل یشه.
اونم بعد از چند دقیقه میگه پس کی بیام اینترنتم رو وصل کنی؟
دیوارم اونجا نبود بهش بگیم مگه با دیوار حرف میزدم؟
من:((<>))
لپ تاپ((..))
کریستیانو رونالدو بعد از ناکامی در تیم ملی:((.))
ماریا شاراپوفا:(.)(.)

***********************************

دوستم پلیمر میخونه. رفته داروخونه یه سری دارو بگیره.داروخونه گفته ما نمیتونیم این داروها رو بهت بدیم.برو از فلان جا بگیریم. ایر رفیق ما هم تنبلی کرده بره از جای دیگه بگیره.گفته : بابا اذیت نکنین ، ناسلامتی همکاریم دیگه، من داروسازی می خونم....!!!!
هیچی دیگه کلی تحویلش گرفتن داروهارو بهش دادن و ....
همچین دوست متوهمی دارم من!! :D

***********************************

آقا من دارم هنگ میکنم دیگه یکی کمکم کنه
نمیدونم چرا خواهرم سه تا داداش داره اما خودم دوتا؟

***********************************

توی فکر عمیق بودم که چرا این ساسی مانکن
اسم گروهشو گذاشته6و8؛که یکدفعه ندایی آمد:
خب شاید متولد68ذلیل مرده!!
به سمت ندابرگشتم دیدم مامانمه!!!یعنی
اینقدبلندتفکرمیکنم؟؟
من://
مامانم:))
سازمان حمایت از تفکرات عمیق:؟؟؟؟

***********************************

تو دانشگاه یه دختره اومده میگه شما امیرٍ شکیبا هستین؟؟
دوستام؛ نه داداششٍ!!
میگه میشه چن لحظه وقتتونو بگیرم آقای شکیبا؟؟ دوستاتون خیلی خوشمزن!!
از دوستام جدا شدم میگم بله؟؟
میگه شما منو دوس دارین مگه نه؟؟
میگم؛ نه!!
میگه؛ جداً؟؟پس خوب شد خودمو خرد نکردم جلو شما بگم دوستون دارم!! خیلی مغرورین خدافظ!!!
خدا وکیلی عینٍ جمله ای که بهم گفتو نوشتم!!
من الان تو هنگم این منو دوس داش یا من اینو؟؟؟
من که اصن نفهمیدم منو دوس داره شما فهمیدین؟؟؟؟
هم دانشگاهی اعتماد به نفسٍ داریم؟؟

***********************************

امروز سرٍ میزٍ صبحانه!
مامانم؛ امیر نمیذارم امرو بری دانشگاه! یعنی حق نداری تا چن روز!!
من؛ چرا ؟؟؟
مامانم؛ دیشب زبونم لال خواب دیدم تصادف کردی رفتی تو کما!!! از ترسٍ اون کابوسٍ لعنتی کلٍ دیشبو بالا سرت بودم!!!
من؛ بیخیال مامان خوابٍ خانوما چپکیٍ!
بابام؛ راست میگه خانوم! خدا رو چه دیدی شاید به همه عالم ثابت شد خوابٍ زن چپکی نیس! فقط امیر با ماشینت نریاااااا!! یادته که چقد پولشو دادم؟؟ ههههعی میتونستم زمین بخرم بجاش!! با آژانس برو بابایی!!!
من؛(*_*)
مامانم؛(+_+)
بابام؛($_$)
لیوانٍ شیرٍ تو دستم؛))))
آره درس حدس زدین منم یه بوهایی بردم از تو جوب پیدام کردن!!!
بابایٍ انگیزه فلج کنه من دارم؟؟
حالا خوبه تازه از مسافرت برگشته!!! دلتنگی موج میزنه اصن!! والاااا!

***********************************

امروز تولد مامانمه امدم ازش نظر بگیرم که هدیه چی براش بخرم.خودش گفت برام ادکلان دختر دایی 4 سالم امد گفت نه عمه ادکلان جدایی میاره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
اینا بچه هستن یا گودزیلا؟؟؟؟!!!!!!!!!
فکو فامیل عشقی داریم ما
والا ب بخدا

***********************************

مامانم هرکی قیافش زاقارت باشه میاد با من مقایسش میکنه!!!!
خداوکیلی سوسکم نشدیم که مامانمون قربون دست و پا بلوریمون بره!!!!
اینم فک و فامیله که ما داریم؟!!!!

***********************************

ظهر تو خونه دراز کشیده بودم و TV می دیدم که متوجه شدم یک نفر از تو کوچه داره اسمم رو با بلندگو صدا می زنه! اولش فکر کردم شاید با کس دیگه ای کار داشته باشه، اما بعد از چند ثانیه اسم و فامیل رو با هم صدا زد! رفتم تو کوچه دیدم یه وانت سبزی فروشی جلوی در خونه ایستاده. بهش گفتم منو از کجا می شناسی؟ گفت مامانت سر کوچه ازم سبزی خرید و گفت بیام این جا صدات کنم که بیای بگیری! آخه ببین چه طور با آبروی آدم بازی می کنند!
من: o.o
سبزی فروش: |-|
تیم برنرز لی: /:)

***********************************

چند روز پیش تولدم بود، جشن گرفته بودیم. دختر خواهرم 4 سالشه، گفت دایی می خوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم. این شعر تقدیم به تو.
گفتم بخون دایی. قیافه من در اون لحظه: ^_^
گفت:
سلام سلام عزیزم / گوساله تمیزم
دمبت سفید و آبی / پشکل نریز رو قالی
شما هم از این فک و فامیل ها دارین ؟؟

***********************************

خواهرم دو روزه میره جلوی اینه بغض میکنه. میپرسم چته؟
با گریه میگه یه سال طول میشه بلند بشه!
از اون طرف مادرم میگه خب نمیخواد بری دانشگاه! ! یه آرایشگاه رفتند اعصاب برامون نگذاشتند. فک وفامیله داریم?!!

***********************************

بعد 4 ماه از شهرستان اومدم!بابام اومده دنبالم... تو ترمینال دیدمش ساکمو انداختم زمین دستامو باز کردم با سرعت 130 k/دویدم طرفش . ب 2متری نرسیدم ن گذاشت ن برداشت خوابوند زیر گوشم ! من: :o چرا میزنی؟ میگه ی مدت ندیدمت احساساتم گل کرد !!!
من : :o
بابام : :))
ملت تو ترمینال : ((= |:
بابای احساساتیه دارم؟

نویسنده: مرتضی فیض آبادی ׀ تاریخ: پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:طنز فامیلی ,جمعه ,مادر خانم, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , feizabadi.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com